خودمونی امیدوارم خوشت بیاد آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 17:23 :: نويسنده : باهمه اما تنها
امروز می خوام نظرتون راجب یه مسئله بپرسم من تازگی ها شنیدم از نظر فیزیک وفلسفه زمان حال وجود ندارد فقط گذشته واینده وجود دارد برای مثال ما وقتی یه کلمه می گیم نمی تونیم بگیم الان گفتم چون گفتید وتموم شد پس مال گذشته است به طور کل زمان حال بی خیال نظر شما چیه؟منتظر نظراتتون هستمممممم دو شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, :: 16:50 :: نويسنده : باهمه اما تنها
دوبارههههههه سلام عزیزان امروز حسابی حالم گرفته شد بعد اون همه کاربه جای تشکر بهمون گفتن چرا کتاب خانه رو این شکل کردیدبعدش هم خبر رسید مامان بزرگ یکی از بچه ها فوت کرده انقد گریه کرد اشک منم درامد(اخه شما که نمی دونید من چه بچه احساساتی هستم) ما زنگ اول پرورشی داشتیماسم من اول دفتره هربار که معلما می خوان بپرسن حتما از من بیچاره هم می پرسن
دوروز بعد
بالاخره کتابخانه تمیز مرتب شدچقد از درسمون زدیم اه که زحماتمون به ثمر رسید امروز یه حاج اقا اوردن اما برای اینکه زبان داشتیم نذاشتن بریم از صحبتاشون فیض ببریم کلاس دومی هارو بردنحالا مامی خاستیم بریم یکم زنگ تلف کنیمخلاصه امروز خداروشکر حسابی بارون امده جای شکرش باقیه برم اماده شم واسه کلاس زبان فعلا بایییییییییییی
یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, :: 17:19 :: نويسنده : باهمه اما تنها
خب نمی دونم امروز راجب چی بگم راستی قراره ببرنمون قم اما مامانم میگه پارسال رفتی یک شنبه هفته دیگه هم بازدید داریم از نمی دونم کجاخب راستی امروزم اخر کلاس حرفه جیم شدیم اما نتونستیم کلاس علوم وریاضی فرار کنیم ولی اینقد بیگاری کشیدن این خانم پرورشی هم بالای سرمون ارد میداد اینو انجا بزار اون یکی انجا.................علوم ازم پرسید 20 شدم افرین به خود باهوشمواویلا چند وقته دیگه کارنامه میدنازبس درس خوندم دیگه دیونه شدمبرا امروز بسه بای شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, :: 17:8 :: نويسنده : باهمه اما تنها
امروز جای همتون خالی حسابی خرحمالی کردیمپدر پدر صاحاب ما در امد مگه کتاب خونه مال مدرسه نیست چرا ما بد بخت بیچاره باید از زنگ درسمون بزنیم بریم انجا تمیز کنیم(حالا خودمون از خدامون بود کلاس بپیچونیم در ریم مخصوص وقتی با خانم ادبیات داریم)ولی ولی ای خدا انقد شلوغ بود که پای یه قفسه اول جون می کندیمخب حالا اینا بی خیال دفعه بعد کارت دعوت می فرستم بیاید کمک چرا من کار کنم شما کار نکنید اصلا یادم رفت چی میخواستم بگم اهان می خواستم یه شعر از حافظ بزارم که بیت اخرش خودم اضافه کردم شربتی از لعل لبش نچشیدیم برفت(حافظ توهم بلهازت انتظار نداشتم) روی مه پیکراو سیر ندیدیم برفت گوئی از صحبت مانیک به تنگ امده بود باربربست وبگردش نرسیدیم وبرفت خر برفت خر برفت خر برفت (این تیکه مال خودم بود) دست بزنید برام دیگه این چه وضعیه کل ذوق شعر نویسیم کور شد شما استعدا منو نمی بینید جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 18:43 :: نويسنده : باهمه اما تنها
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا وگلایه می کنه که..اخه خدا این چه وضعیه؟ مایه عده ایرونی داریم توبهشت که فکر می کنند امدن خونه باباشون!به جای ردای سفید همه شون لباس های مارک دار ان چنانی می خوان به جای پابرهنه راه رفتن کفش های نایک ادیداس در خواست می کنن(حال کنید ایرانیا درهمه حال مد روز بودن خودشونو حفظ می کنن) هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمی کنن میگن بدون بنز یا (بی ام و)یا(تویوتا لکسوز)جایی نمیرن!اون بوق کرنای منم گم شده(خب سوت میزدی حتما باید بوق باشه الودگی صوتی درست کنی) یکی از همینا دو ماه پیش قرض گرفت ورفت دیگه پیداش نشد.اقامن خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت جارو زدم.امروز تمیزمی کنم فردا دوباره پر از پوست هندونه وخربزه و....من حتی بعضی هاشونو دیدم که کاسبی می کنن حلقه های تقدس بالا سرشون رو به بقیه می فروشن.چندتاشون دلالی باز کردن ومعاملات املاک شمالی بهشت می کنن.اتحادیه حوری هاهم امضا جمع کرده که نمی خوان دیدن زنای ایرونی برن چون انقدر ارایش کردن اسپری وماسک و موس و....به سرشون زدنکه حلقه های تقدس بالای سرشون اتصالی کرده وفیوزش سوخته.(نمیزارن یکم این خانوما به خودشون برسن)چندتا پزشک ایرونی هم بند کردن به حوریا که الا بلا بیاید دماغتون عمل کنیم وگونه بزاریم از این چیزا(فرشته ها هم بله)خدا میگه.. جبرئیل ایرانیا هم مثل بقیه افریده های من هستند بهشت به همه ادما تعلق داره برو یه زنگ بزن به شیطان تابفهمی دردسر واقعی چیه جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان...دوسه بار میگه مشتر ام تی ان ایرانسل مورد نظر در دسترس نمیباشد چند بارم میره رو پیغام گیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنون جواب میده جهنم بخش ایرانیان بفرمایید. جبرئیل میگه اقا مثل اینکه سرت خیلی شلوغه(منظورش این بوده که چرا دیر جواب منو دادی هان)شیطان اهی میکشه میگه..نگو که دلم خونه این ایرانی ها اشک منو دراوردنمی خوام خودمو بازنشست کنم شب روز برام نزاشتن تارومو می کنم این طرف ان طرف یه اتیشی به پا می کنن!تا دوماه پیش که اینجا هی اتیش بازی چهارشنبه سوری بود!حالا هم...... ای داد اقا نکن!بهت میگم نکن!!!داشتم میگفتم چندتا دکتر بیمارستان سوانح سوختگی راه انداختن براش تبلی می کنن چندتاشون دختر ویزای مهاجرت به بهشت واکردن ارواح مردم خر می کنن(چش نداره هوش ایرانیا ببینه)بلیط یک طرفه به بهشت می فروشن یک سری شون وکیل شدن وتبلیغ می کنن که می تونن پیش نکیر ومنکر برای جهنمی ها تجدید نظر بگیرن....چند تاشون که روزمین مهندس بودن میگن پل صراط ایراد فنی داشته که اونا افتادن تو جهنم دارن امضا جمع می کنن که پل باید پهن تر بشه چندتاشون هم زنگ میزنن 118جهنم شماره تلفن اتی نشانی وبیمارستان جهنم می خوان الان مراجعه داشتم میگفت ما کاغذ نسوز می خوایم که روزنامه اپوزیسیون باز کنیم ببخش من برم اینا دارن اتیش جهنم خاموش می کنن جاش کولر گاز نصب کنن امیدوارمممممممممممم خوشتون بیاد حال کنید
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|